ثواب

[ ] (اِخ) مردی صاحب تدبیر و
شجاعت وزیر حضرت داود قاتل شلوم بن
داود که به دست سلیمان بقتل رسید.
(حبیب السیر چ طهران ج ۱ ص ۴۳).

[ ثَ وْ وا ] (اِخ) ابن عتبه. محدث است.

[ ثَ وْ وا ] (اِخ) نام مردی که او را به
اطاعت مثل زنند: اطوع من ثواب. گویند او
بسفری یا جنگی رفت و مفقودالخبر گردید و
زن وی نذر کرد که اگر بازآید مهار در بینی او
کرده کشان تا ...

[ ثَ وْ وا ] (اِخ) ابن حزابة. نام او در
کتب آمده است. (منتهی الارب). و همچنین
نام پسرش قتیبة. (تاج العروس).

[ ثَ وْ وا ] (ع ص) جامه فروش.
|| بزاز. ثیابی. || جامه دار.
صاحب جامه.

[ ثَ ] (ع اِ) هر عملی که از بندگان
ایزدتعالی سر زند که در ازاء آن بنده استحقاق
بخشایش و آمرزش الهی را دریابد... آنرا
ثواب نامند و برخی گفته اند ثواب بخشیدن
است آنچه را ملایم طبع ...

(ثَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مزد، پاداش . 2 - احسان . ؛ ~ کردن و کباب شدن عمل نیک شخص
با سوءظن و عکس العمل ناخوشایند مواجه شدن .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça ثواب kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki ثواب kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. ثواب diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.