تور

Farsça تور nedir, Farsça - Farsça sözlük تور ne demek?

[ تُرْ ] (اِخ)
پسر اودن
و خدای جنگ
در نزد مردم اسکاندیناو. (از لاروس). رجوع
به قاموس الاعلام ترکی شود.

[ تْوِ / تِ وِ ] (اِخ)
نام قدیمی شهر
کالینین
فعلی در روسیّه است که بر کنار رود
ولگا واقع است و ۲۴۰۰۰۰ تن سکنه دارد. در
این شهر کارخانه های تصفیهٔ فلزات و نساجی
و دیگر تولیدات صنعتی وجود ...

(اِخ)
مرکز ایالت قدیم تورن
و ایالت
اندر -اِ -لوار
کنونی فرانسه که بر ساحل
رود لوار و جنوب غربی پاریس واقع است و
۸۳۶۰۰ تن سکنه دارد. این شهر اسقف نشین
و ...

(اِخ) نام دختر ایرج است که زن
منوچهر باشد. (برهان) (ناظم الاطباء).

(اِخ) ترک را نیز گویند که نقیض تاجیک
است. (برهان). مردم ترک. ضد تاجیک. (ناظم
الاطباء). رجوع به تورانیان و سبک شناسی
بهار ج ۲ ص ۲۴۴ شود.

(اِخ) ...فرزند جمشید از دختر گورنگ
پادشاه کابل. (حاشیهٔ برهان چ معین). پسر
جمشید جم است که در سیستان از دختر
گورنگ شاه بهم رسید و او جد بزرگ زال و
رستم است و پسرش شیداسب نام داشته و او
پدر تورک است ...

(اِخ) نام پسر بزرگ فریدون است که
تورج باشد و این نام در مؤید الفضلاء با
«زای» فارسی هم آمده است. واللََّه اعلم.
(برهان). پسر بزرگترین فریدون است که
ولایت توران بنام او موسوم گشته. (فرهنگ
جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از ...

(اِخ) ولایت توران را نیز گویند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از غیاث اللغات) (از انجمن آرا) (از
آنندراج). ولایت توران زمین. (شرفنامهٔ
منیری). نام مملکت توران. (ناظم الاطباء).
ولایتی که فریدون به تور داد و به نام او توران ...

[ تَ ] (ع مص) جاری و روان شدن.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). || (اِ) میانجی میان قوم.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
پیام ...

(ص، اِ) گیاهی باشد ترش مزه که آن را در
آش ها کنند. (برهان). گیاهی است ترش مزه،
که آن را ترشه نیز گویند و در آشها کنند.
(فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری).
گیاهی ترش که در آش کنند. (ناظم الاطباء).
نام گیاهی ...

صلی الله علیه و آله و سلم تیره. تاریک. (فرهنگ فارسی
معین):
آن کس که داشت آنچه نداری تو، او کجاست
کار چو تار او همه آشفته گشت و تور.
ناصرخسرو.

[ تَ وَ ] (اِ) تبر هیزم شکنی را گویند، چه
در فارسی «با» به «واو» و برعکس تبدیل
می یابد. (برهان) (آنندراج). تبری که بدان
هیزم شکنند. (ناظم الاطباء). تبر. الفاس. تور
لگام
. (السامی فی الاسامی). خرت؛ سوراخ ...

(اِ.) 1 - پارچة نخی نازک و لطیف و سوراخ سوراخ . 2 - نوعی دام برای صید ماهی و
پرندگان ، بافته شده از نخ های محکم . ؛~ کردن شکار کردن .

[ فر. ] (اِ.) گردش ، سیر، مسافرت ، هر نوع سفر برنامه ریزی شده به یک یا چند مقصد
و برگشت به مبدأ، گشت (فره ).

(تُ) (ص .) تیره و تاریک .

(تَ وَ) (اِ.) نک تبر.


Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça تور kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki تور kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. تور diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful