تجر

[ تَ جَ ] (اِخ) دهی از دهستان ارومه
بخش طرقبهٔ شهرستان مشهد است که در
بیست و یک هزارگزی جنوب خاوری طرقبه
و هیجده هزارگزی شمال شوسهٔ عمومی
مشهد به نیشابور واقع است. کوهستانی و
معتدل است و ۳۳۶ تن ...

[ تَ جَ ] (اِخ) یکی از گردنه های عمدهٔ
راه بین بندر گز و استرآباد. رجوع به سفرنامهٔ
رابینو بخش انگلیسی ص ۷۹ شود.

[ تَ جَ ] (اِخ) تچر. تچره. تزر. طزر:
قصر کوچک داریوش [ تخت جمشید ] که در
ضلع شمالی صحن بپا شده بنابر کتیبه های
بالای دو جرز رواق به تچر موسوم است. لفظ
تچر، تجر، یا طزر پارسی جدید، اصلاً ...

[ ] (اِخ) بیست و سیمین خان خیوه از
جانب نادرشاه افشار در ۱۱۴۵. (طبقات
سلاطین اسلام ص ۲۵۰).

[ تَ جَ ] (ع اِ) جِ تاجر. رجوع به تاجر
شود.

[ تُ جُ ] (ع اِ) جِ تاجر. رجوع به تاجر
شود.

[ تَ ] (ع مص) بازرگانی کردن.
(زوزنی) (ترجمان عادل بن علی) (آنندراج).
بازرگانی نمودن. (منتهی الارب).

[ تَ جَ ] (اِ) خانهٔ زمستانی را گویند که
در آن تنور و بخاری باشد. (برهان) (ناظم
الاطباء). خانهٔ زمستانی که بخاری و تنور
داشته باشد و تابخانه نیز گویند. (فرهنگ
رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). اطاق
زمستانی. (فرهنگ نظام).... ...

(تَ جَ) (اِ.) کاخ زمستانی .

Farsça - Farsça sözlüğünde Farsça تجر kelimesinin Farsça manası nedir? Farsça dilindeki تجر kelimesinin Farsça dilindeki manasını yukarıda okuyabilirsiniz. تجر diğer dillerde anlamlarına aşağıdan ulaşabilirsiniz.